جانم الان واقعا دارم اشک میریزم. چون امتحان تجزیه داریم و من با احتمال خیلی زیادی میفتمش! جانم من واقعا فکر نمیکردم کارم به اینجا بکشه ولی خب کشید. الان همه تئوری هاش رو بلدم و میدونم دقیقا Ksp میخواد چی بهم نشون بده ولی با دیدن سوالهاش هنگ میکنم و اصلا متوجه نمیشم کدوم اطلاعات برای کجاست. عزیزم من واقعا کلاسامون رو دوست دارم ولی اصلا محتواش من رو به وجد نمیاره ترجیح میدم بخوابم سر کلاسا ولی یهو میبینم رسیدم به امتحان و هیچی از شیمی های تجزیه و عمومی نمیدونم!
پ. ن1: با کدوم دلیل قانع کنندهای امروز درس نخوندم؟ با کدوم دلیل قانع کننده ای سر گوشیم نشستم و حالا سردرد دارم؟ صبح ساعت ۶ پاشدم و تصمیم گرفتم امروز مفید باشم. برنامه ریختم و فقط یه بند از اون برنامه اجرا شده، اونم باشگاه:) حالا ساعت ۶ شبه، ١٢ ساعت گذشته و تا یه ساعت دیگه مهلت امروزم برای زندگیکردن خودم تموم میشه چون داداش اینا میان اینجا و باید تمام مدت باهاشون بازی کنم تا یه ذره بابا دلش آروم بگیره که بله! ما خانواده خیلی صمیمیای داریم:))
پ. ن2: به ماریا میگم سگم اگه آنلاین شم تا ساعت 12 شب! بله عزیزم. من سگم:)))
پ. ن3: باشه. اصلا عملکرد جامعه انقدر بی اهمیت که هروقت صلاح دیدین وقت و بیوقت تعطیل میکنین و به نظرتون ضربهای هم به کارایی وارد نمیشه. حالا چرا همونروزی که من کلی برنامهریزی کردم و همه کارهام رو جابهجا کردم تا به یه رویداد دیگه برسم رو تعطیل میکنین؟ تازه اونم هر رویدادی نه! میتونستم ساعتها به خاطرش با علی مشهدی همصحبت بشم! :)
پ. ن4: شیخنا در ادامه عنوان میفرمایند : چه کنم سوز غم عشق نیارست نهفت:)
پ. ن5: خب میدونین؟ واقعا این متن ادیت شده و دو سومش پاک شده. مزخرف شده اصن:)
درباره این سایت