باید هزاران خط بنویسم اما فعلا این را از من داشته باشید تا بعد.
وقتی بین زمین و هوایی، زیر پایت تماما آبی دریاست و رو به روی چشمانت چراغ های اسکله میدرخشد حقیقتا نمیتوانی احساس غرور نکنی از اینکه ایرانی هستی! بالاخره ما دوستت داریم مرزپرگهر. حقیقتا تمام زندگیمان را در خودت گنجاندهای:)
و بله. دیگر ناراحت نبودم وقتی میدیدم از دور شهر چراغانی شده به سان یک مجلس عروسی:)) یک مجلس عروسی با عروسکها و ماشینهای خیلی خیلی خیلی کوچک! آنقدر کوچک که ارزش ناراحت ماندن را هم ندارد:)
درباره این سایت